فیلم ابد و یک روز: انتخاب بین نبودن و نبودن

فیلم ابد و یک روز: انتخاب بین نبودن و نبودن

فیلم ابد و یک روز: انتخاب بین نبودن و نبودن
فیلم ابد و یک روز داستانی دردناک از فروپاشی یک خانواده فقیر به دلیل اعتیاد، فقر و نقش‌های معیوب خانوادگی و تلاش شخصیت‌ها برای فرار از این واقعیت است.

ابد و یک روز: خشم فروخورده

فیلم ابد و یک روز (Life and a Day) یکی از تأثیرگذارترین و پرافتخارترین فیلم‌های سینمای ایران در دهه ۹۰ شمسی است.

فیلم، داستان زندگی پرچالش یک خانواده پرجمعیت و بسیار فقیر در حومه شهر تهران را روایت می‌کند. این خانواده درگیر مسائل متعددی چون فقر، بیکاری، اعتیاد و مشکلات روانی هستند.

محور اصلی داستان حول شخصیت سمیه (با بازی پریناز ایزدیار)، دختر کوچک و ستون خانواده می‌چرخد که تصمیم گرفته است با یک مرد افغانستانی مقیم ایران ازدواج کند تا شاید از طریق این ازدواج و رفتن به افغانستان، بار سنگین خانواده از دوش او برداشته شود و مبلغی به خانواده برسد. در همین حین، سایر اعضای خانواده که هر یک درگیر مشکلات خود هستند، نسبت به این ازدواج و پیامدهای آن واکنش‌های متفاوتی نشان می‌دهند و تنش‌ها بالا می‌گیرد.

فیلم ابد و یک روز به دلیل رئالیسم تلخ، دیالوگ‌های پرکشش، و بازی‌های درخشان بازیگرانش، مورد تحسین شدید منتقدان و مخاطبان قرار گرفت. بسیاری آن را یک فاجعه‌نگاری اجتماعی می‌دانند که با دقت و ظرافت، مشکلات طبقه فرودست جامعه و چرخه معیوب فقر، اعتیاد و قربانی شدن زنان را به تصویر کشیده است.

             ابد و یک روز

تحلیل روانشناسی فیلم ابد و یک روز

تحلیل روانشناسی فیلم ابد و یک روز بسیار غنی و جذاب است، زیرا فیلم به‌طور عمیق به نمایش پویایی‌های یک خانواده ناکارآمد می‌پردازد.

پویایی‌های خانواده ناکارآمد و نقش‌ها

خانواده در فیلم ابد و یک روز به شدت متزلزل و آشفته است و هر یک از اعضا ناچارند نقش‌های تثبیت‌شده‌ای را برای حفظ تعادل شکننده خانه ایفا کنند.

سمیه از دیدگاه روانشناسی خانواده، نقش ناجی را بازی می‌کند. او تمام بار عاطفی و عملی خانواده را به دوش می‌کشد. او غذا می‌پزد، از مادر نگهداری می‌کند، واسطه بین برادرهاست و در نهایت تصمیم به ازدواج می‌گیرد تا «کلید رهایی» مالی خانواده باشد. این فداکاری افراطی، ریشه در نیاز به پذیرش و ترس از فروپاشی دارد.

مرتضی تلاش می‌کند نقش قهرمان خانواده را ایفا کند. او کار می‌کند، برای حفظ نظم تلاش می‌کند و می‌خواهد کنترل امور را در دست داشته باشد. با این حال، تلاش‌های او با خشونت و میل شدید به کنترل همراه است، که نشان‌دهنده استرس و فشار روانی شدید اوست.

محسن نقش بز بلاگردان (The Scapegoat) را بر عهده دارد. او معتاد است و تمام مشکلات و ناکامی‌های خانواده به گردن او انداخته می‌شود. این نقش به خانواده اجازه می‌دهد تا از پرداختن به ریشه‌های واقعی مشکلات (فقر سیستماتیک، عدم توانایی والدین) فرار کنند و تمام تقصیرها را متوجه یک نفر کنند.

اعتیاد و چرخه وابستگی متقابل

محور اصلی تنش فیلم، اعتیاد محسن به مواد مخدر است. فیلم نشان می‌دهد که اعتیاد فقط مشکل فرد معتاد نیست، بلکه یک «بیماری خانوادگی» است. هر عضو به نوعی با اعتیاد محسن درگیر است: مرتضی با کنترل و خشم، سمیه با مراقبت و پنهان‌کاری و مادر با انکار.

مادر خانواده، به‌ویژه، از مکانیسم دفاعی انکار استفاده می‌کند تا با واقعیت تلخ اعتیاد و فقر روبه‌رو نشود. این انکار، به محسن اجازه می‌دهد تا چرخه اعتیاد خود را ادامه دهد.

محیط ناامن و پرآشوب خانواده، دلبستگی‌های آسیب‌دیده و ناایمنی را در فرزندان ایجاد کرده است. سمیه در تلاش برای یافتن امنیت، به رابطه‌ای تن می‌دهد که در واقع فرار از یک بحران به بحرانی دیگر است.

روان‌زخم (تروما) و خشم سرکوب‌شده

خشم، احساس غالب در خانه است. این خشم ناشی از سال‌ها فقر، درماندگی و عدم توانایی در تغییر شرایط است. مرتضی و محسن هر دو این خشم را به شیوه‌های متفاوتی بروز می‌دهند؛ مرتضی با پرخاشگری فیزیکی و کلامی و محسن با تخریب خود (خودتخریبی).

شخصیت‌ها به نوعی به «درماندگی آموخته‌شده» رسیده‌اند. آن‌ها بارها تلاش کرده‌اند تا شرایط را تغییر دهند اما شکست خورده‌اند، در نتیجه به این باور رسیده‌اند که تلاش‌هایشان بی‌فایده است و از نظر روانی تسلیم شرایط شده‌اند.

مرزهای نامشخص

در این خانواده، مرزهای روانی بین اعضا عملاً وجود ندارد. اعضا از نظر مالی و عاطفی بیش از حد به هم وابسته‌اند. هر تصمیمی (مانند ازدواج سمیه) بر کل خانواده تأثیر می‌گذارد و دیگران حق دخالت و نظر دادن در خصوصی‌ترین امور فرد را برای خود قائل هستند.

تنها راه سمیه برای دستیابی به استقلال و هویت فردی، خروج فیزیکی از خانه است، اما حتی این تصمیم نیز با مقاومت شدید و دستکاری عاطفی از سوی سایر اعضا روبه‌رو می‌شود.

ابد و یک روز، در نهایت، نه فقط داستان فقر مالی، بلکه داستان فقر عاطفی و آسیب‌های روانی عمیقی است که یک سیستم خانوادگی شکست‌خورده بر اعضای خود تحمیل می‌کند.

             صحنه ای از فیلم ابد و یک روز

تحلیل فیلم ابد و یک روز از دیدگاه توسعه فردی

تحلیل فیلم ابد و یک روز از دیدگاه توسعه فردی و رشد انسانی، ابعاد بسیار آموزنده‌ای دارد. در حالی که فیلم یک تراژدی اجتماعی است، اما می‌توان از خلال شخصیت‌ها و تصمیمات آن‌ها، درس‌هایی مهم درباره مسئولیت‌پذیری، استقلال و شکستن الگوهای مخرب آموخت.

چالش‌های توسعه فردی در محیط مخرب

توسعه فردی نیازمند یک محیط حمایتی و منابع اولیه (امنیت، احترام به نفس) است که این خانواده فاقد آن است. اکثر شخصیت‌ها (به جز مرتضی که توهم کنترل دارد) احساس می‌کنند زندگی‌شان توسط فقر، اعتیاد و شرایط بیرونی کنترل می‌شود (کنترل بیرونی). اولین قدم در توسعه فردی، باور به این است که می‌توانیم کنترل زندگی خود را به دست بگیریم (کنترل درونی). این شخصیت‌ها در این قدم اساسی درمانده‌اند.

زندگی در شرایط فقر و اعتیاد، به شدت عزت نفس افراد را تخریب می‌کند. احساس بی‌ارزشی و شرم، مانع اصلی برای هرگونه تغییر و رشد مثبت است.

شخصیت سمیه از دیدگاه توسعه فردی

سمیه نماد افرادی است که رشد فردی خود را به طور کامل فدای مسئولیت‌پذیری در قبال دیگران می‌کنند. او خود را فراموش کرده تا خانواده‌اش دوام بیاورد. ازدواج سمیه فرصتی برای اولین تصمیم مستقل و قدم در مسیر توسعه فردی است. او در حال خروج از نقش “ناجی” و تبدیل شدن به یک “فرد مستقل” است. با این حال، فشارهای عاطفی و احساس گناه، او را به بازگشت سوق می‌دهد، که نشان می‌دهد تغییر الگوهای دیرینه چقدر سخت است.

رشد فردی واقعی زمانی آغاز می‌شود که فرد بتواند مرزهای سالمی تعیین کند و درک کند که “نمی‌توان دیگران را نجات داد، تا زمانی که خود را نجات نداده‌ایم.”

از منظر توسعه فردی، این فیلم یک آینه تلخ است: بزرگ‌ترین مانع رشد فردی در این خانواده، خود خانواده است.

برای هریک از این شخصیت‌ها، اولین قدم در مسیر توسعه فردی این است که:

  • مرز تعیین کنند: یاد بگیرند که مسئولیت زندگی چه کسی بر عهده چه کسی است.
  • از مکانیسم‌های دفاعی دست بردارند: مرتضی از کنترل‌گری، محسن از اعتیاد و سمیه از قربانی‌ بودن دست بکشند.
  • به خودآگاهی برسند: درک کنند که الگوهای مخرب آن‌ها، حاصل محیط بوده، اما ادامه دادن آن‌ها، انتخاب خودشان است.

            life and a day

تحلیل فیلم ابد و یک روز از منظر فلسفی

این فیلم به شدت تحت تأثیر اگزیستانسیالیسم (هستی‌گرایی) و همچنین فلسفه مارکسیستی/ انتقادی قرار دارد.

برای آشنایی بیشتر با مفهوم اگزیستانسیالیسم به مقالات زیر مراجعه کنید:

روان‌درمانی اگزیستانسیال: کاوش در معنا و رنج‌های وجودی انسان

چگونه اگزیستانسیالیسم شما را به یک فرد موفق تبدیل می‌کند؟

از اضطراب تا اصالت: سفری به قلب خودشناسی اگزیستانسیالیسم

جبرگرایی در برابر اراده آزاد

مهم‌ترین پرسش فلسفی مطرح شده در فیلم این است: آیا شخصیت‌ها قربانی شرایط خود هستند یا قدرت انتخاب دارند؟

فقر، اعتیاد و ساختار اجتماعی بیمار، نیروی غالب در فیلم هستند. این شرایط، مانند یک چارچوب بتنی، امکان هرگونه حرکت و انتخابی را از شخصیت‌ها سلب کرده است. آن‌ها در تله‌ای گرفتارند که از نسل قبل به آن‌ها رسیده است.

با وجود این جبر ساختاری، فیلم لحظاتی از اراده آزاد را به نمایش می‌گذارد. تصمیم سمیه برای ازدواج که او به امید رهایی از فقر و اعتیاد می‌گیرد. این یک تلاش برای “آفریدن معنا” در جهانی بی‌معنا (از منظر فرصت) است.

تلاش‌های مقطعی محسن برای ترک نشان می‌دهد که میل به تعالی و زندگی بهتر در اعماق وجود انسان زنده است، حتی اگر تحت سلطه اعتیاد باشد.

فیلم ابد و یک روز به نوعی نشان می‌دهد که اگرچه شرایط محیطی (جبر) سنگین است، اما مسئولیت‌پذیری در قبال آخرین انتخاب‌های باقی‌مانده، جوهر انسانیت است. فیلم مخاطب را وادار می‌کند که بپرسد: اگر من جای آن‌ها بودم، در برابر این فقر و اعتیاد چه انتخابی می‌کردم؟

پوچی و معنای زندگی

فیلم به شدت با مفهوم پوچی کامو پیوند می‌خورد. زندگی این خانواده یک تکرار بی‌پایان از رنج است: امروز غذا پختن، فردا دعوا، پس‌فردا اعتیاد. این تکرار، شبیه به اسطوره سیزیف است که محکوم به هل دادن سنگی به بالای کوه است، سنگی که دوباره به پایین می‌غلتد.

شخصیت‌ها به جای یافتن معنای متعالی، معنا را در موارد بسیار پیش‌پاافتاده جستجو می‌کنند: مرتضی در تلاش برای حفظ نظم ظاهری، سمیه در تلاش برای نجات دادن دیگران.

ازدواج سمیه نیز تلاشی است برای یافتن یک معنای فردی (آغاز یک زندگی جدید)، که البته به سرعت توسط شبح خانواده بلعیده می‌شود.

فیلم پاسخی مستقیم به پوچی نمی‌دهد، بلکه با نمایش زندگی در لایه‌های زیرین جامعه، می‌گوید معنای زندگی باید در دل همین مبارزه با بی‌عدالتی و رنج جستجو شود، هرچند که این جستجو خونین و ناقص باشد.

عدالت اجتماعی و اخلاق

از منظر فلسفه سیاسی و اخلاق، فیلم ابد و یک روز یک بیانیه انتقادی قدرتمند است. فیلم سوال می‌کند که تا چه حد می‌توان یک فرد را به خاطر وضعیتش سرزنش کرد؟ فیلم جامعه‌ای را به تصویر می‌کشد که در آن، نابرابری اقتصادی، تبدیل به نابرابری اخلاقی و فروپاشی خانواده شده است. این نشان می‌دهد که بی‌عدالتی ساختاری، اخلاق و روان افراد را فاسد می‌کند.

فیلم ما را به چالش می‌کشد که اخلاق در شرایطی که تنها انتخاب، انتخاب بین بد و بدتر است، چگونه تعریف می‌شود؟ آیا عمل سمیه برای ازدواج با مرد افغان (در شرایطی که این ازدواج به معنای رها کردن خانواده است)، اخلاقی است؟ از منظر فایده‌گرایی، شاید او با رها کردن خود، می‌توانست آینده بهتری برای خود بسازد و از رنج بیشتر جلوگیری کند؛ اما از منظر اخلاق وظیفه (کانتی)، آیا او وظیفه‌ای نسبت به خانواده‌اش نداشت؟ فیلم از پاسخ مستقیم طفره می‌رود.

در نهایت، «ابد و یک روز» یک تراژدی فلسفی است که نشان می‌دهد چگونه ساختارهای اجتماعی و اقتصادی، ظرفیت‌های روحی انسان برای تعالی و انتخاب آزاد را محدود و قربانی می‌کنند. این فیلم، یک فریاد است علیه فراموش‌شدگان جامعه که در عین بی‌چیزی، بار سنگین اخلاقی همه جامعه را بر دوش می‌کشند.

            صحنه ای از فیلم

جمع‌بندی

ابد و یک روز، نمایش رئالیستی و دردناکی از فروپاشی یک خانواده فقیر در حاشیه تهران است که زیر سنگینی اعتیاد، فقر و نقش‌های خانوادگی معیوب دست و پا می‌زند. سمیه، ستون نادیده‌گرفته‌شده خانواده، با فداکاری‌هایش سعی در حفظ تعادل دارد، تا اینکه تصمیم به ازدواج می‌گیرد که خود سرآغاز تقابل‌های نهایی است. فیلم با نمایش خشونت‌های کلامی و فیزیکی، به‌ویژه تقابل میان مرتضی و محسن، چرخه مخرب و درماندگی آموخته‌شده را ترسیم می‌کند. این اثر یک تحلیل تلخ اجتماعی است درباره اینکه چگونه شرایط ساختاری می‌تواند اراده آزاد و انسانیت را خفه کند.

0 نظر

ارسال نظر جدید